مامان

ساخت وبلاگ
چقدر سخته باور تموم شدن ۹۸. برای من نیمه اولش به کنکور و بلاتکلیفی هاش گذشت؛ و نیمه دومش به چالش های ریز و درشتی که بی‌امون سرازیر میشدن توی روزهام.من اعتقادی به نوروز و این داستانا ندارم. فقط وقتی می مامان...ادامه مطلب
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:08

یه نفس عمیق کشیدم و بسم‌‌الله گفتم که شروع کنم و پیام‌های تبریک فورواردی رو جواب بدم :/ ولی دیدم بیشترشون برای خودم نوشته شدند، و حالم بهاری شد. ( مخصوصا این یکی که با خوندنش جوون شدم) و یکمم خجالت کشیدم که انقدر دیر بازشون کردم.

+ فکر کنم امسال خلاف انتظارم داره خوب شروع میشه!

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:08

باورم نمیشه رحمت امینی هزار جریبی داره تو رسانه ملی دسپسیتو میخونه.

#هر_روز_یک_گشایش

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:08

به نظرم خیلی هم بد نیست که هر کسی توی جزیره خودش باشه و فقط از پشت پنجره تلفن هامون لبخند بزنیم و برای همدیگه دست تکون بدیم. فقط کاش من توی جزیره‌ی خودم واقعا تنها بودم.

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:08

اگر دم صبح که پنجره رو باز کردم، بوی بوته‌های بارون‌خورده‌ی یاس نمیزد توی صورتم، از کجا باید میفهمیدم بهار شده؟!

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:08

نذر کرده ام :یک روز که خوشحال تر بودمبیایم و بنویسم کهزندگی را باید با لذت خوردکه ضربه های روی سر را باید آرام بوسیدو بعد لبخند زدو دوباره با شوق راه افتادیک روزی که خوشحال تر بودممی آیم و می نویسمکه. مامان...ادامه مطلب
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 16:08

گاهی فکر میکنم به لحظه ی قسم خوردنم . به کلماتی که با گفتنشون برای باقی عمرم میرم زیر بار یه مسئولیت سنگین . 
من قراره قسم بخورم که جان انسان ها برام مهم تر از جان خودم باشه ؟ کدوم انسان ها ؟ همونا که جهل و بی اخلاقیشون حالمو به هم میزنه ؟ همونا که همیشه در حال فرار ازشون بودم ؟ 
من میتونم قسم بخورم ؟ قراره عادت کنم به اینکه خودمو وقف همچین موجوداتی کنم ؟ 
واقعا قراره ادامه‌ش بدم ؟ کی میدونه ته راهی که دارم شروع میکنم به کجا میرسه ... ؟!

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 71 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 7:26

به دنیای واقعیت خوش اومدی سیمیا !
خب همونطور که میبینی همه چیز چندین درجه خاکستری تر از اونیه که تو ذهن تو بود .
now enjoy !

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 68 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 7:26

کاش اینجا بودی

همین کنار خودم

و من یادم میرفت

که خسته ام ، خرابم ، ویرانم .‌‌‌..

سیدعلی صالحی

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 53 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 7:26

ماه !

مامان...
ما را در سایت مامان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : simia بازدید : 58 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 7:26