برچسب : نویسنده : simia بازدید : 61
یه نفس عمیق کشیدم و بسمالله گفتم که شروع کنم و پیامهای تبریک فورواردی رو جواب بدم :/ ولی دیدم بیشترشون برای خودم نوشته شدند، و حالم بهاری شد. ( مخصوصا این یکی که با خوندنش جوون شدم) و یکمم خجالت کشیدم که انقدر دیر بازشون کردم.
+ فکر کنم امسال خلاف انتظارم داره خوب شروع میشه!
مامان...برچسب : نویسنده : simia بازدید : 65
باورم نمیشه رحمت امینی هزار جریبی داره تو رسانه ملی دسپسیتو میخونه.
#هر_روز_یک_گشایش
مامان...برچسب : نویسنده : simia بازدید : 62
به نظرم خیلی هم بد نیست که هر کسی توی جزیره خودش باشه و فقط از پشت پنجره تلفن هامون لبخند بزنیم و برای همدیگه دست تکون بدیم. فقط کاش من توی جزیرهی خودم واقعا تنها بودم.
مامان...برچسب : نویسنده : simia بازدید : 57
اگر دم صبح که پنجره رو باز کردم، بوی بوتههای بارونخوردهی یاس نمیزد توی صورتم، از کجا باید میفهمیدم بهار شده؟!
مامان...برچسب : نویسنده : simia بازدید : 59
برچسب : نویسنده : simia بازدید : 57
گاهی فکر میکنم به لحظه ی قسم خوردنم . به کلماتی که با گفتنشون برای باقی عمرم میرم زیر بار یه مسئولیت سنگین .
من قراره قسم بخورم که جان انسان ها برام مهم تر از جان خودم باشه ؟ کدوم انسان ها ؟ همونا که جهل و بی اخلاقیشون حالمو به هم میزنه ؟ همونا که همیشه در حال فرار ازشون بودم ؟
من میتونم قسم بخورم ؟ قراره عادت کنم به اینکه خودمو وقف همچین موجوداتی کنم ؟
واقعا قراره ادامهش بدم ؟ کی میدونه ته راهی که دارم شروع میکنم به کجا میرسه ... ؟!
برچسب : نویسنده : simia بازدید : 71
به دنیای واقعیت خوش اومدی سیمیا !
خب همونطور که میبینی همه چیز چندین درجه خاکستری تر از اونیه که تو ذهن تو بود .
now enjoy !
برچسب : نویسنده : simia بازدید : 68
کاش اینجا بودی
همین کنار خودم
و من یادم میرفت
که خسته ام ، خرابم ، ویرانم ...
سیدعلی صالحی
مامان...برچسب : نویسنده : simia بازدید : 53
ماه !
مامان...برچسب : نویسنده : simia بازدید : 58